برای دل خودم می نویسم ...
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه هایم
برای دلی که دلتنگم نیست...
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست ...
برای خودم می نویسم!
بمیرم برای خودم که انقدر تنهاست !.!.!.!
در این شهر صدای پای مردمی است
که همچنانکه تو را میبوسند
طناب دار تو را میبافند ، مردمی که صادقانه دروغ میگویند
وخالصانه به تو خیانت میکنند
در این شهر هرچه تنهاتر شوی
"پیروزتری"...
مواظب آدما?? که به خاطر فراموش کردن ?ک? د?گه بهتون
نزد?ک م?شن باش?د !
نه ا?نکه بد باشن ، نه
شا?د دوست داشتن? هم باشن ...
فقط
قابل اعتماد ن?ستن ...
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی. دلت بگیره ولی دلگیری نکنی. شاکی بشی ولی شکایت نکنی . گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن... خیلی چیزا رو ببینی ولی ندیدش بگیری خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری! خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی ....
باز سکوت دل داره دیوونم میکنه
باز صدای بارون داره بی خونم میکنه
ببار بارون تا هنوز دیر نشده
ببار بارون این دل عاشق داره پر پر میزنه
ببار بارون تا داغ دلم تازه بشه
ببار بارون تا آسمون چشمام مثل تو بشه
با مداد سبز رویا
طرحی از مهربانیت را
به روی بوم سفید فردا کشیدم
و با قلم مویی از جنس انتظار
با رنگی به زلالی مهر
رنگ آمیزی اش کردم
تا اگر لحظه ای فراموشم کردی
با همان طرح خیالی زنده بمانم
تا برای تو وفاترین باشم
با مداد سبز رویا
طرحی از مهربانیت را
به روی بوم سفید فردا کشیدم
و با قلم مویی از جنس انتظار
با رنگی به زلالی مهر
رنگ آمیزی اش کردم
تا اگر لحظه ای فراموشم کردی
با همان طرح خیالی زنده بمانم
تا برای تو وفاترین باشم