باز هم
آمدی دوباره بر سر راهم
آی عشق
می کنی دوباره گمراهم
دردا
من جوانی را به سر کردم
تنها
از دیار خود سفر کردم
قَسَمِت می دم عزیزم
دلِ هیچ کَس رو نسوزون
آخه قلبی که بسوزه
رو به راه نمی شه آسون
--------
رفتی اما نمی دونی
درد تو دوا نمی شه
اگه دنیا رو بگردی
مثل من پیدا نمی شه
------------
تو می خوایی این عشق ساده نا تموم شه نازینم
توی خنده هات می گفتی نمی خوام تو رو ببینم
کاش می فهمیدم چه طور شد بینمون فاصله افتاد
بگو کی اومد توی قلبت بی وفایی رو یادت داد
نازنینم بهترینم
تویی عشقِه
آخرینم
دیدم که نگار من سرخوش/ز کنار من بگذشت و برد یار دگرش
وای از آن گلی که دست من بود/خموش و یک جهان سخن بود
امید جانم ز سفر باز آمد/شکر دهانت ز سفر باز آمد
عزیز من که بی خبر/به ناگهان رود سفر
چو ندارد دیگر دلبندی/به لبش نمی نشیند لبخندی
توی اوج سپیده دم/شکفته شد لبم ز هم
که شنیدم یارم باز آمد/زسفر غمخوارم باز آمد